پاسخ به مسابقه
شب عید بود گفتیم یه جایزه به بازدیدکنندگان وبلاگ بدیم
دنبال یه بهونه بودیم، یه مسابقه و یه سوال ساده
ولی نمودنم چرا هیچ کس پاسخ درست نداد
خلاصه جایزه رو از دست دادین
بریم سراغ جواب
تغییری که در هیراد ایجاد شده بود این بود که سرش رو تراشیده بودیم.
واسه اینکه باور هم کنین چند تا عکس از این اتفاق در ادامه آوردیم
این عکس مربوط به موقع ماشین کردن سرش هست. ببنین چه جور هماهنگ هست. تا لحظه آخر حتی یه لحظه هم گریه نکرد. مثل یه مرد نشست تازه کلی هم به دست اندرکاران نگاه میکرد
واقعا کسی نیست از هیراد بپرسه یه سر تراشیدن اینقدر خوشحالی داره، نگاه کنین ببینین چقدر خوشحال شده
روز پنج شنبه 10 اسفند بود که خاله زهره و عمو سعید اینکار رو متقبل شدن و هیراد بابتش اینقدر خوشحال شده.
از روز بدنیا اومدن هیراد تا حالا، همه کارهاش با خاله زهره و عمو سعید بوده. حمام بردن، سر تراشیدن، ناخن گرفتن و خیلی کارای دیگه. واقعا نمیدونیم با چه زبونی باید ازشون تشکر کرد. اجازه بدین از زبون خود هیراد تشکر کنیم:
خاله زهره، خیلی ممنون
عمو سعید، خیلی ممنون